
ایرج میرزا
شمارهٔ ۱
۱
قمر آن نیست که عاشق بَرَد از یاد او را
یادش آن گُل که نه از کف ببَرَد باد او را
۲
ملَکی بود قمر پیشِ خداوند عزیز
مرتعی بود فلک خرّم و آزاد او را
۳
چون خدا خلقِ جهان کرد به این طرز و مثال
دقّتی کرد و پسندیده نیفتاد او را
۴
دید چیزی که به دل چنگ زند در وی نیست
لاجرم دل ز قمر کند و فرستاد او را
۵
حسن هم داد خدا بر وی ، حُسنِ عَجَبی
گرچه بس بود همان حسنِ خداداد او را
۶
جمله اَطوارِ نِکوهیده از او باز گرفت
هرچه اخلاقِ نکو بود و بجا ، داد او را
۷
گر به شمشاد و به سوسن گذرد اندر باغ
بپرستند همه سوسن و شمشاد او را
۸
بلبل از رشکِ صدایِ او گلو پاره کند
ورنه بهر چه بُوَد این همه فریاد او را
تصاویر و صوت

نظرات
پویا خانی