
ایرج میرزا
شمارهٔ ۱۳
۱
ز یاران آن قَدر بد دیدهام کز یار میترسم
به بیکاری چنان خو کردهام کز کار میترسم
۲
شاپوییها خطرناکند و ترسیدن از آن واجب
ولی با این خطرناکی من از دستار میترسم
۳
نه از مار و نه از کژدم نه زین پیمانشکن مردم
از آن شاهنشهِ بیدینِ خلقآزار میترسم
۴
نمیترسم نه از مار و نه از شیطان نه از جادو
غم خود را به یک سو هشته از غمخوار میترسم
۵
چو بیاصرار کار از دست مردم برنمیآید
چه کار آید ز دست من که از اصرار میترسم
۶
فراوان گفتنیها هست و باید گفتنش امّا
چه سازم دور دور دیگرست از دار میترسم
تصاویر و صوت

نظرات