
ایرج میرزا
شمارهٔ ۲
۱
روزگار آسوده دارد مردم آزاده را
زحمتِ سِندان نمی آید در بگشاده را
۲
از سرِ من عشق کی بیرون رود مانندِ خلق
چون کنم دور از خود این همزادۀ آزاده را
۳
خوش نمی آید به گوشم جز حدیثِ کودکان
اصلاً اندر قلب تأثیریست حرفِ ساده را
۴
من سر از بهرِ نثارِ مقدمت دارم به دوش
چند پنهان سازم امرِ پیشِ پا افتاده را
۵
ای که امشب بادهای با ساده خوردی در وِثاق
نوشِ جانت باد من بیساده خوردم باده را
۶
خان و مان بر دوش خواهی شد تو هم آخِر چو ما
رو خبر کن از من آن اسبابِ عیش آماده را
۷
هر چه خواهد چرخ با من کج بتابد گو بتاب
من هم اینجا دارم آخِر آیةُ اللّه زاده را
تصاویر و صوت

نظرات
Khishtan Kh
امیررضا نیک خو
جهن یزداد
جهن یزداد