ایرج میرزا

ایرج میرزا

شمارهٔ ۶

۱

نشسته بودم و دیدم ز در بشیر آمد

که خیز و جان و دل آماده کن امیر آمد

۲

امیرِ مملکتِ حُسن با چنان حشمت

چه خواب دید که سر وقتِ این فقیر آمد

۳

چو دید از غمِ هجرانش سخت دلگیرم

به دلنوازیِ این پیرِ گوشه گیر آمد

۴

نمانده بود مرا طاقتِ جدایی او

به موقع آمد و نیک آمد و هُژیر آمد

۵

نکرده جنگ اسیرم نموده بود به خویش

کنون به سرکشیِ موقفِ اسیر آمد

۶

شکایتِ شبِ هجران به او نباید کرد

که خود ز دردِ دلِ عاشقان خبیر آمد

۷

چه زور بود که بر پیکرِ علیل رسید

چه نور بود که در دیدۀ ضریر آمد

۸

کنون که آمده تا نصف شب نگاهش دار

ز دست زود مده دامنش که دیر آمد

تصاویر و صوت

دیوان کامل ایرج میرزا - محمد جعفر محجوب - تصویر ۱۲۵

نظرات