ایرج میرزا

ایرج میرزا

شمارهٔ ۱۰ - مادر

۱

گویند مرا چو زاد مادر

پستان به دهن گرفتن آموخت

۲

شبها بر گاهواره من

بیدار نشست و خفتن آموخت

۳

دستم بگرفت و پا بپا برد

تا شیوه راه رفتن آموخت

۴

یک حرف و دو حرف بر زبانم

الفاظ نهاد و گفتن آموخت

۵

لبخند نهاد بر لب من

بر غنچه گل شکفتن آموخت

۶

پس هستی من ز هستی اوست

تا هستم و هست دارمش دوست

تصاویر و صوت

دیوان کامل ایرج میرزا - محمد جعفر محجوب - تصویر ۲۲۵

نظرات

user_image
دمیرچی
۱۴۰۰/۰۸/۲۰ - ۰۷:۱۸:۲۱
درود بر ادیبان گرانقدر. قالب شعری این ابیات چالش برانگیز است. به ظاهر قالبش قطعه است ولی قافیه بیت پایانی با بیتهای بالایی همخوانی ندارد. آیا توجیهی برای این دارید؟ با سپاس🙏
user_image
جلال ارغوانی
۱۴۰۳/۰۴/۱۸ - ۱۶:۴۲:۳۸
عظمت وبزرگی مادر در ردیف قافیه نمی گنجد در نهایت زیبایی بخش کوچکی از زحمات مادر را نقل کرده