
ایرج میرزا
شمارهٔ ۱۰ - مادر
۱
گویند مرا چو زاد مادر
پستان به دهن گرفتن آموخت
۲
شبها بر گاهواره من
بیدار نشست و خفتن آموخت
۳
دستم بگرفت و پا بپا برد
تا شیوه راه رفتن آموخت
۴
یک حرف و دو حرف بر زبانم
الفاظ نهاد و گفتن آموخت
۵
لبخند نهاد بر لب من
بر غنچه گل شکفتن آموخت
۶
پس هستی من ز هستی اوست
تا هستم و هست دارمش دوست
تصاویر و صوت

نظرات
دمیرچی
جلال ارغوانی