ایرج میرزا

ایرج میرزا

شمارهٔ ۲۶ - بقای انسب

۱

قصّه شنیدم که بوالعَلا به همه عمر

لَحم نخورد و ذَوات لَحم نیازرد

۲

در مرض موت با اجازهٔ دستور

خادم او جوجه‌با به محضر او برد

۳

خواجه چو آن طیر کشته دید برابر

اشک تَحَسُر ز هر دو دیده بیفشرد

۴

گفت چرا ماکیان شدی نشدی شیر؟

تا نتواند کَسَت به خون کشد و خورد

۵

مرگ برای ضعیف امر طبیعی است

هر قوی اوّل ضعیف گشت و سپس مُرد

تصاویر و صوت

دیوان کامل ایرج میرزا - محمد جعفر محجوب - تصویر ۲۳۱

نظرات