
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۰۰۳
۱
من اندر کار عشقش چند کوشم
قبای سبز صبرش چند پوشم
۲
به فریاد دلم رس کز غم تو
گذشت از سقف میناگون خروشم
۳
به جان آمد دلم از درد دوری
بگو زهر فراقت چند نوشم
۴
به بوی زلف تو آشفته حالم
به یاد چشم مستت می فروشم
۵
گر آیم در سماع شوقش از پای
برندم از غم عشقت به دوشم
۶
نبودم سرّ عشقت در دل تنگ
خبر داد از غم رویت سروشم
۷
به امّیدی که یابم از تو بویی
نهاده بر سر ره چشم و گوشم
۸
به جان آمد دل من از جفایت
بگو اندر وفایت چند کوشم
۹
نمی دانی که عشق رویت ای جان
ربود از من به یک ره صبر و هوشم
تصاویر و صوت

نظرات