جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۱۰۰۴

۱

دوش می رفت دوش بر دوشم

زد بطر آن مه کله پوشم

۲

صبحگاهش به خواب می دیدم

که به ناز آمدی در آغوشم

۳

آن چنان بی خبر شدم در خواب

که هنوز از خیال مدهوشم

۴

چه می است اینکه عشق او در داد

که به بویی ز دل بشد هوشم

۵

گر مرا یاد ناوری هرگز

نشود یاد تو فراموشم

۶

چند مهرت نهان کنم از خلق

چند آتش به زیر نی پوشم

۷

گر بدانی که در غم هجرت

چه قدح های زهر می نوشم

۸

هم ترّحم کنی به حال جهان

نکنی عاقبت فراموشم

تصاویر و صوت

دیوان کامل جهان ملک خاتون - جهان ملک خاتون - تصویر ۳۸۰

نظرات