جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۱۰۰۷

۱

ز گل با روی تو باشد فراغم

چرا با روی تو باشد مرا غم

۲

نبینم غیر رویت در جهان روی

تویی در عالم ای چشم و چراغم

۳

بسی داغ فراقت در دلم بود

مجدّد کرده ای بر سینه داغم

۴

مرا با روی و قدّت ای دلارام

فراغت باشد از بستان و باغم

۵

به وصلت بلبلی بودم ثناخوان

کنون از داغ هجران همچو زاغم

۶

اگرنه سرو قدّت دربر آید

به دیده در نیاید باغ و راغم

۷

نسیم صبح بوی زلفش آورد

ز عنبر تازه شد باری دماغم

تصاویر و صوت

دیوان کامل جهان ملک خاتون - جهان ملک خاتون - تصویر ۳۸۱

نظرات