
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۰۱۱
۱
بس بگردید و بس بگردد هم
چرخ سرگشته و نگردد کم
۲
دیده بگشا که آسیای فلک
نیست هرگز قرار او یک دم
۳
شاد دارد دلی ولیکن از او
کس نکردست حاصل الاّ غم
۴
نیش او بیشتر ز نوش بود
بر دل کس نمی نهد مرهم
۵
یک زمان با تو مهربان باشد
باز گردد مزاج او در دم
۶
چه شکایت کنم ز بی مهریش
که فزودست درد بر دردم
۷
دم فروشد مرا ز غصّه دور
کس نفس چون زند بگو در دم
۸
حال من در جهان چو زلف بتان
نیک شوریده است و رفته بهم
۹
یک زمان غم ز خاطرم نرود
کم نکرد از دو چشم بختم نم
تصاویر و صوت

نظرات