جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۱۰۱۷

۱

چون سر زلف تو ای دوست پریشان حالم

خود نپرسی که چگونه گذرد احوالم

۲

کبریک سو نه و یک شب ز در وصل درآ

تا جهان بین جهان در کف پایت مالم

۳

همچو خال سیهت حال تباهست مرا

زآنکه پیوسته گرفتار دو زلف و خالم

۴

گر کنی رحم به حال من مسکین چه شود

که ز درد غم هجران تو بس بد حالم

۵

زآتش شوق رخت عود صفت می سوزم

زار چون نایم و در چنگ غمت می نالم

تصاویر و صوت

دیوان کامل جهان ملک خاتون - جهان ملک خاتون - تصویر ۳۸۴

نظرات