جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۱۰۲۰

۱

تا کی زنی ز تیغ جفا نیش بر دلم

تا من مگر ز مهر و وفای تو بگسلم

۲

جان و جهان فدای غمش کرده ام ولی

جز آه و ناله نیست ز دلدار حاصلم

۳

گر دوست غافلست ز احوال زار من

ای دل گمان مبر که من از دوست غافلم

۴

چندان به شیب خاک بگریم که اشک من

مهر گیاه دوست برویاند از گلم

۵

من بر جبین جان بنهم داغ بندگیش

دلبر نمی نهد بجز از داغ بر دلم

۶

از چشم شوخ تو همه شب مست و بی خودم

وز زلف سرکشت همه شب در سلاسلم

۷

گویم که ترک عشق تو گویم ولی چه سود

فی الحال آمدی و نشستی مقابلم

۸

گفتند جان ستان و غمش در عوض بده

گفتم برو برو نه بدین نوع جاهلم

۹

مشکل به سر رود ز غمت عمر من بیا

باشد که حل شود ز وصال تو مشکلم

تصاویر و صوت

دیوان کامل جهان ملک خاتون - جهان ملک خاتون - تصویر ۳۸۶

نظرات