جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۱۰۲۶

۱

من تو را یار خویش می دانم

همچو مرهم به ریش می دانم

۲

چون نداری عنایتی سوی ما

این هم از بخت خویش می دانم

۳

بی رخت گل ز خار نشناسم

بی لبت نوش نیش می دانم

۴

از جفا کم نمی کنی چکنم

من وفا از تو بیش می دانم

۵

گرچه بیگانگی کنی با ما

من تو را به ز خویش می دانم

۶

هرچه دشمن مرا ز پس گوید

فعل او را ز پیش می دانم

۷

مذهب عشق ما دگر چیزست

من جهان را ز کیش می دانم

تصاویر و صوت

دیوان کامل جهان ملک خاتون - جهان ملک خاتون - تصویر ۳۸۸

نظرات