جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۱۰۳۰

۱

فریاد که از دست تو فریاد زنانم

فریاد که بر دوست نه این بود گمانم

۲

با آنکه تو یاد من دلخسته نیاری

خالی نشد از ذکر تو پیوسته زبانم

۳

گر زآنکه نه آنی تو که بودی به حقیقت

من بنده ی بیچاره در اخلاص همانم

۴

من بر سر آنم که کنم جان به فدایش

گر در چمنی جلوه دهد سرو چمانم

۵

زین بیش جفا هم نتوان کرد چو کردی

خون جگر از دیده غم دیده روانم

۶

نگذشت ز راه ستم آن یار جفاجوی

هر چند که از چرخ گذشتست فغانم

۷

گرچه سر برگ من دلخسته نداری

ای وصل رخت آرزوی هر دو جهانم

تصاویر و صوت

دیوان کامل جهان ملک خاتون - جهان ملک خاتون - تصویر ۳۸۹

نظرات