
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۰۴۲
۱
پیش رویش جان و دل قربان کنم
هرچه فرماید نگارم آن کنم
۲
گر بگوید ترک جان کن در غمم
هجر جان در پیش دل آسان کنم
۳
هر شب اندر بستر غمخوارگی
گوش نه گردون پر از افغان کنم
۴
از زر رخساره و مرجان اشک
زرّ و مرجان در جهان ارزان کنم
۵
از فراق مقدم او هر نفس
صد نثار از اشک در دامان کنم
۶
دلبر از من فارغ آخر من چرا
خویشتن را بی سر و سامان کنم
۷
خلوت دل بی خیالش گر بود
خانه غم بر سرش ویران کنم
۸
دیده گر بر غیرش اندازد نظر
در غم هجرانش خون افشان کنم
۹
تا جهان باقیست جانی می دهم
تا جهان را در سر جانان کنم
تصاویر و صوت

نظرات