جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۱۰۵۰

۱

شب وصال میسّر نمی شود چه کنم

سعادتیست چو باور نمی شود چه کنم

۲

بجز خیال که او نور دیده ی بصرست

به پیش دیده مصوّر نمی شود چه کنم

۳

ببین که توسن ایام تند سفله نواز

به هیچ گونه مسخّر نمی شود چه کنم

۴

شب فراق که تاریکتر ز روز منست

به شمع وصل منوّر نمی شود چه کنم

۵

بهر زری که ز رخ دارم وز دیده گهر

گدای عشق توانگر نمی شود چه کنم

۶

هزار حیله و دستان به وصل او کردم

به حیله کار میسّر نمی شود چه کنم

۷

سخن چو قند مکرّر بود مرا به جهان

چو ذکر دوست مکرّر نمی شود چه کنم

تصاویر و صوت

دیوان کامل جهان ملک خاتون - جهان ملک خاتون - تصویر ۳۹۶

نظرات