جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۱۰۵۱

۱

بی رخت صبر از این بیش ندارم چه کنم

تا به کی عمر در این غصّه گذارم چه کنم

۲

این چنین خسته ز ایام فراقت که منم

خون دل در غمت از دیده نبارم چه کنم

۳

گر تو را هست به جای من دلخسته کسی

من بجز لطف تو ای دوست ندارم چه کنم

۴

چون ز هجران تو ای دوست ز پای افتادم

دست از خون دل خود ننگارم چه کنم

۵

ز گل وصل تو بویی به مشامم نرسید

دایم از هجر تو مجروح ز خارم چه کنم

۶

شب و روز و گه و بی گه ز غمش گریانم

فارغ از حال من خسته نگارم چه کنم

۷

ای که بی جرم بشد خاطرت آزرده ز من

زاریم شد ز حد و سخت نزارم چه کنم

۸

در جهان چون نبود دولت وصلت یک دم

به غمت روز و شبی گر نگذارم چه کنم

تصاویر و صوت

دیوان کامل جهان ملک خاتون - جهان ملک خاتون - تصویر ۳۹۷

نظرات