جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۱۰۶۷

۱

من دولت وصالش از بی نیاز خواهم

صبح رخ امیدم در وقت راز خواهم

۲

محراب ابروانش پیوسته قبله ماست

زان روی حاجت خود در هر نماز خواهم

۳

از سرو قامت او کوتاه گشت دستم

با وصل او چو زلفش عمری دراز خواهم

۴

بردی دلم ز دستم در پای غم فکندی

خون دل رمیده چون از تو باز خواهم

۵

در بوستان شادی ای دوست در دل ما

من سرو قامتت را بس سرفراز خواهم

۶

در بوته ی وصالش از مهر روی جانان

قلب من شکسته اندر گداز خواهم

۷

بازآ که آب چشمم روی جهان گرفته

بر جویبار دیده آن سروناز خواهم

تصاویر و صوت

دیوان کامل جهان ملک خاتون - جهان ملک خاتون - تصویر ۴۰۲

نظرات