
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۰۶۸
۱
با درد عشقت درمان نخواهم
با سور زلفت سامان نخواهم
۲
فردوس اعلی گر می دهندم
باشد که من بی جانان نخواهم
۳
با رنگ رویت گل خار باشد
با سرو قدّت بستان نخواهم
۴
ای نور دیده بازآ کزین بیش
از روی خوبت حرمان نخواهم
۵
روز فراقت شبها ندارد
شبهای وصلت پایان نخواهم
۶
زین بیش جانا از درد هجران
من چشم خود را گریان نخواهم
۷
در عهد وصلت ای نور دیده
جز جان شیرین قربان نخواهم
۸
بر آتش هجر ای جان شیرین
مسکین دلم را بریان نخواهم
تصاویر و صوت

نظرات