
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۰۷۰
۱
شبت خوش باد همچون روز خرّم
چو حال من مبادت کار در هم
۲
ز دست غم به جان آمد دل من
مبادا غم کسی را یار و عمدم
۳
الا ای خوش نسیم صبحگاهی
تویی مر عاشقان را یار و محرم
۴
بگو با آن نگار سست پیمان
چرا پشت دلم را کرده ای خم
۵
دمی خوش نگذرد بر ما ز هجران
ز بالایت بلا بینیم هردم
۶
به سوی ما خرام ای سرو آزاد
مبادا از سر ما سایه ات کم
۷
چرا از وصل خود شادم نداری
که بگرفتم ملال از صحبت غم
۸
مرنجانم به هجرانت از این بیش
ز وصل خود مرا بنواز یک دم
۹
بهار آمد بیا و تازه دل باش
جهان از باد نوروزیست خرّم
تصاویر و صوت

نظرات