
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۱۰۲
۱
درد دل خویش با که گویم
درمان دل خود از که جویم
۲
بی روی تو اوفتان و خیزان
سرگشته ی زلف تو چو گویم
۳
جانم به لب آمد از فراقت
در جستن وصل چند پویم
۴
بر حال دلم دهد گواهی
خوناب دو چشم و رنگ رویم
۵
در شوق میان همچو مویت
از غصّه گداخته چو مویم
۶
از خاک وجود ناشکیبا
گر کوزه گری کند سبویم
۷
بر شادی دوست و رغم دشمن
من ترک وصال تو نگویم
۸
تا چند تحمّل فراقت
آخر نه ز آهن و نه رویم
۹
ای نور دو دیده چهره از غم
تا چند به آب دیده شویم
۱۰
گر یار ز عشق خویش صد داغ
بر جان و دلم نهد چه گویم
۱۱
از جمله مخلصان چه باشد
من بنده ی بندگان اویم
۱۲
غیر از تو کسی دگر ندارم
ای از دو جهان تو آرزویم
تصاویر و صوت

نظرات