
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۱۱۳
۱
در بادیه هجر تو سرگشته چو گوییم
ما شرح جفاهای تو ای دوست چه گوییم
۲
بر باد صبا گرچه بدادی تو وفایم
ساکن شده بر خاک درت بر سر کوییم
۳
بر دل غم هجران توأم کوه گرانست
بر روی چو خورشید تو آشفته چو موییم
۴
دم بی تو نیارم زدن ای دیده و هردم
از آب دو دیده به غمت روی بشوییم
۵
گفتم که چو شانه مگرت دست ببوسم
فریاد که در عشق تو چون سنگ و سبوییم
۶
تا چند زنی تیغ جفا بر من مسکین
آخر نه گیاهیم که هر لحظه بروییم
۷
بر جان و جهان گر صد از این بیش کنی جور
با مدّعیان شرح جفای تو نگوییم
تصاویر و صوت

نظرات