جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۱۱۱۸

۱

بی کنارت در میان خونم این نازک میان

زین میان تا چند باشم از کنارت برکران

۲

آن سعادت کو که گیرم یک زمانت در کنار

وآن عنایت کو که با من یکدم آیی در میان

۳

گرفتد بر چشم من چشم تو ای چشم و چراغ

چشمه های خون دل بینی ز چشم من روان

۴

ای صبا با آن نگار شوخ سنگین دل بگو

این چنین پرسند آخر دوستان از دوستان

۵

گرچه یادت در دلم دانم که هرگز نگذرد

یک نفس بیرون نخواهد شد مرا یادت ز جان

۶

آرزوی وصل داری رخ متاب از تیغ هجر

گر جمال کعبه می خواهی متاب از ره عنان

۷

چند رانی از برم ای دوست در دوران گل

بلبل شوریده نتواند برید از بوستان

۸

از وصال روح بخشت یک زمانم شاد کن

تاکیم سرگشته داری در غم ای جان و جهان

تصاویر و صوت

دیوان کامل جهان ملک خاتون - جهان ملک خاتون - تصویر ۴۱۹

نظرات