
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۱۲۶
۱
صبا شاد آمدی از کوی جانان
چه داری راست گوی از بوی جانان
۲
عبیر و عنبر ساراست گویی
نسیم طرّه گیسوی جانان
۳
خوش آوردی که جانم تازه کردی
به بوی دلپذیر از کوی جانان
۴
برو بادا ز من در گردنت باد
ببر از من پیامی سوی جانان
۵
که جان آمد مرا بر لب از این بیش
نمی تابد فراق روی جانان
۶
مرا از قبله گر پرسند گویم
شدم محراب جان ابروی جانان
۷
به روی مهوش آن نور دیده
کنون آشفته ام چون موی جانان
۸
چه گویی در سر کوی فراقش
دلم سرگشته از باروی جانان
۹
سمن در سایه شمشاد می گفت
منم از جان و دل هندوی جانان
۱۰
دلم گم گشته از من در جهانست
شده عمریست هم زانوی جانان
تصاویر و صوت

نظرات