جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۱۱۳۷

۱

دلم بگرفت از تنها نشستن

دمادم رخ به خون دیده شستن

۲

روا داری تو مرغ جان ما را

به زاری بال و پر درهم شکستن

۳

طریق عهد با یاران یکدل

ببستن باز بی جرمی گسستن

۴

نهادن بر ره زاغان گل وصل

دل بلبل به خار هجر خستن

۵

نیارد جز پریشانی و سودا

دل اندر زلف و خال یار بستن

۶

ز شادی سر به گردون برفرازم

اگر دستم دهد زین غصّه رستن

۷

جهان شد بر بلای عشق خرسند

که مشکل باشد از بند تو جستن

تصاویر و صوت

دیوان کامل جهان ملک خاتون - جهان ملک خاتون - تصویر ۴۲۷

نظرات