
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۱۵۲
۱
سهی سروا گذاری سوی ما کن
امید ناامیدی را روا کن
۲
به جان آمد دلم از درد دوری
بیا درد دل ما را دوا کن
۳
جفا تا کی کنی بر من نگارا
خلاف رای خود روزی وفا کن
۴
ز روی لطف و یاری رحمت آور
بدین بیچاره و تندی رها کن
۵
بهار آمد زمانی خوش برآسا
عزیز من به ترک ماجرا کن
۶
به عشق روی تو شد مبتلا دل
به وصلت چاره این مبتلا کن
۷
الا ای مردم چشم جهان بین
به محراب دو ابرویش دعا کن
۸
ز خوان وصل تو بس بی نواییم
ز لطفت رحمتی بر بینوا کن
۹
به کوری حسودان یک دو روزی
بیا جانا و رو در روی ما کن
۱۰
تویی شاه جهان و من گدایی
نظر گر می کنی سوی گدا کن
تصاویر و صوت

نظرات