
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۱۶۳
۱
تا به کی این در زنم در باز کن
با وصالت یک دمم دمساز کن
۲
یک زمان بنوازم ای جان از وصال
بعد ازین چندانکه خواهی ناز کن
۳
چون ببست او راه وصلش را به ما
ای دل مسکین ز او خو باز کن
۴
گرچه چون دف هر دمم دستی زنی
چنگ جانم را دمی درساز کن
۵
گر توانی گفت حالت با صبا
یک زمانش محرم این راز کن
۶
ای دو چشم بخت من اندر جهان
گر نه شبکوری دو دیده باز کن
۷
گر ببینی بر سر راهش دمی
قصّه عشق مرا آغاز کن
تصاویر و صوت

نظرات