جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۱۱۶۴

۱

مه رویت درخشان کن دو زلفت را پریشان کن

ز روی لطف هم رحمی به حال سینه ریشان کن

۲

دلی داری تو چون خارا ز روی مردمی یارا

بیا و کلبه ما را ز لعل خود درافشان کن

۳

به گرد کوی مهرویان شده عشّاق سرگردان

به جانت کز سر احسان نظر در حال ایشان کن

۴

دلا گر یار می آید تو را صد جان همی باید

ازین کمتر نمی شاید چو گل بر وی گل افشان کن

۵

به شمع روش پروانه منم مجنون و دیوانه

ز ما گشتی تو بیگانه نظر بر حال خویشان کن

۶

ز ترکش گر زند تیرم به ترکش من نمی گیرم

درین مذهب همی میرم برو ای دل تو کیش آن کن

۷

دل از دستم به در بردی به غمزه خون ما خوردی

چو زلف خویش گر مردی جهانی را پریشان کن

تصاویر و صوت

دیوان کامل جهان ملک خاتون - جهان ملک خاتون - تصویر ۴۳۶

نظرات