
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۱۶۸
۱
نشین به تخت دل ما و پادشاهی کن
بده تو داد دل ما و هرچه خواهی کن
۲
گواه خون دل ماست مردم دیده
تو چشم سوی من و گوش بر گواهی کن
۳
که خون دل به فراقت ز دیده می بارد
ز وصل خویشتنش زود عذرخواهی کن
۴
وگر ز مردم چشمم نمی کنی باور
نظر به اشک چو مرجان و رنگ کاهی کن
۵
منم گدای سر کوی تو دریغ مدار
نظر ز حال فروماندگان و شاهی کن
۶
درین جهان اگرت وصل دوست می باید
بیا و از دل و جان آه صبحگاهی کن
تصاویر و صوت

نظرات