
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۱۷۹
۱
زمانه تا به کی آخر جفا کند بر من
به آتش غم هجران بسوزدم خرمن
۲
نسیم زلف تو گر بشنوم ز باد صبا
چنان بود که به یعقوب بوی پیراهن
۳
شکسته دل منم از تاب هجر تو زین بیش
دل حزین مرا همچو زلف خود مشکن
۴
نسوخت بر من مسکین دلت نشاید گفت
تو نام دل منهش کان دلیست از آهن
۵
بیا و بر سر و چشم جهان نشین عمری
که رفته ای ز بر من چنانچه جان ز بدن
۶
اگر برم به زبان نام تو ز غایت شوق
هراز بار بشویم به مشک ناب دهن
تصاویر و صوت

نظرات