
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۱۸۰
۱
ای دو چشمت مایه درمان من
تا به کی باشد بلا بر جان من
۲
از غم عشقت بگو ای سنگدل
چند باشد در غمت افغان من
۳
جز لب لعل تو ای آب حیات
هیچ نبود در جهان درمان من
۴
این دل سرگشته بیچاره ام
چون کنم چون نیست در فرمان من
۵
دل به جان آمد ز هجران چون کنم
نیست رحمی بر منش جانان من
۶
در سر کار غمش .........
........... سر و سامان من
۷
من ز چشم آرم شراب از دل کباب
گر تو باشی یک شبی مهمان من
۸
راز عشقش چون بگویم مدّعی
هرچه می گوئی بگو در شان من
تصاویر و صوت

نظرات