
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۱۸۳
۱
ای بار غم تو بر دل من
مهر تو سرشته در گل من
۲
آخر چه شود به لطف آسان
از وصل کنی تو مشکل من
۳
گفتم ز تو کی شوم شبی دور
بنگر تو خیال باطل من
۴
در عشق رخت نبود جز غم
ای نور دو دیده حاصل من
۵
او سرو سهی و من چو خاکم
آخر ز چه نیست مایل من
۶
گفتم نکند ز ما صبوری
مسکین دل تنگ غافل من
۷
ای دوست مدام ایستادست
نقش رخ تو مقابل من
۸
گر خاک شوم مگر که مهرت
بیرون رود از مفاصل من
۹
گر جمله جهان شوند حوری
جز مهر تو نیست در دل من
تصاویر و صوت

نظرات