
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۱۸۸
۱
هجران آن صنم گلعذار بین
وز خون دیده روی جهان لاله زار بین
۲
کارم ز غم خراب و به دل بار هجر یار
از روزگار سفله مرا کار و بار بین
۳
ای دل چو زلف یار پریشانیت چه سود
از ما مبین تو این همه از روزگار بین
۴
ای باده نوش، مستی شب را مبین دمی
یک لحظه با خود آی و صبوح خمار بین
۵
در فصل نوبهار و همه رنگ مختلف
در بوستان ز صانع پروردگار بین
۶
از آب تلخ و شور که در بحر ممکنست
اندر دل صدف تو دُر شاهوار بین
۷
یارب مبین گناه من و حال آن مپرس
از روی مرحمت به من شرمسار بین
تصاویر و صوت

نظرات