
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۲۰۴
۱
ای دل به درد عشق ندارم دوای تو
تا کی کشم بگو من مسکین جفای تو
۲
تا دیده دید قامت و بالای آن نگار
زان رو همیشه هست به جانم بلای تو
۳
تا هست از جهان رمقی و از جهان رگی
بیرون نمی رود ز سر من هوای تو
۴
غایب مشو ز دیده ی معنی دو دیده ام
دل هست مسکن تو و جانم سرای تو
۵
جانا اگر رضای تو بر خون ماست سهل
از جان توان گذشت مقدّم رضای تو
۶
سلطانی جهان به نظر می نیایدم
زیرا که هست از دل و جان او گدای تو
تصاویر و صوت

نظرات