
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۲۰۹
۱
ای دیده ی بخت جهان در آرزوی روی تو
وی قبله ی جان جهان طاق خم ابروی تو
۲
ای نور چشم من صبا آورد بویت سوی ما
عمریست تا جان می دهد مسکین دلم بر بوی تو
۳
تا چند چوگان جفا جانا زنی بر جان ما
دانی که من سرگشته ام مانند گو در کوی تو
۴
ای سر و سیم اندام ما زنهار از ما سرمکش
تا بنگرم در قامتت ای دیده ی ما سوی تو
۵
چشمان تو ترک خطا زلف تو از مشک ختن
دانی که عمری تا شدم از جان و دل هندوی تو
۶
آخر ز روی مرحمت روزی ز حال من بپرس
باشد که رحمی آیدت ای روی عالم سوی تو
۷
از حد بشد بر ما جفا میلی کن آخر سوی ما
مسکین دل بیچاره ام آمد به جان از خوی تو
تصاویر و صوت

نظرات