جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۱۲۱۱

۱

بردی دل من به چشم و ابرو

خون کرده ز دیده ایم در جو

۲

بردیم جفا بسی ز دستت

ای مونس جان به قول بدگو

۳

کردیم وفا به هرچه گفتیم

جز جور نکرد آن جفا جو

۴

بی دوست نکرد دیده ی من

ای جان جهان نظر بهر سو

۵

من بنده باد صبحگاهم

تا از سر زلف عنبرین بو

۶

بویی به مشام ما رساند

تا جان بدهم برای آن بو

۷

بر رغم حسود کور دیده

گفتم بکنیم روی در رو

۸

نشیند و ز ما عنان بپیچید

فریاد ز آن نگار بدخو

تصاویر و صوت

نظرات