جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۱۲۱۴

۱

گفته بودم یار گیرم یار کو

در جهان اکنون ز یار آثار کو

۲

یار در عالم نمی بینم بسی

وین زمان جز صحبت اغیار کو

۳

پیش ازین بودی مگر مهر و وفا

نیک بین برگی از آن گلزار کو

۴

بر امید وصل او جان داده ام

گفت ای بیچاره آن بازار کو

۵

گشته ام در گلشن وصلش بسی

وز گل رویش مرا جز خار کو

۶

خسته ی درد فراقت شد دلم

ای طبیب من مرا تیمار کو

۷

از غمم جان بر لب آمد چون کنم

غم بسی دارم ولی غمخوار کو

۸

دل ببرد از دستم و واپس نداد

سهل کار دل ولی دلدار کو

۹

با عزیزان روزگاری داشتم

ای عزیز من از آن دیار کو

۱۰

نور دیده مونس جانم بد او

در غمش جز دیده خونبار کو

تصاویر و صوت

دیوان کامل جهان ملک خاتون - جهان ملک خاتون - تصویر ۴۵۳

نظرات