
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۲۳۹
۱
تو را لبیست نگارا چو غنچه پرخنده
مرا سریست چو نرگس به پیش افکنده
۲
نقاب از رخ خود برگشا که تا خورشید
شود ز تاب رخ روشن تو شرمنده
۳
تنت ز درد مصون باد و دل ز غم آزاد
که نیست ذات شریفت به این دو ارزنده
۴
منت ز جان شدهام بنده و خداوندان
نظر ز روی عنایت کنند بر بنده
۵
هر آنکه روی تو را صبح و شام میبیند
یقین شدم که ورا دولتیست پاینده
۶
نظر به جانب ما کن ز روی لطف دمی
که سال و ماه و شب و روز تست فرخنده
۷
چو همدمم دم عیسیدم است گو یکدم
بدم که تا دو جهان گردد از دمش زنده
تصاویر و صوت

نظرات