جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۱۲۴۴

۱

ای مثل چشم مستت چشم فلک ندیده

نقش خیال رویت بر لوح جان کشیده

۲

دل ز اشتیاق وصلت از جان ملول گشته

جان در هوای لعلت از غم به لب رسیده

۳

صدبار خار هجرت در پای دل شکسته

وز بوستان وصلت هرگز گلی نچیده

۴

کس چون تو دلربایی بی رحم پادشایی

فارغ ز هر گدایی نه دیده نه شنیده

۵

تا کلک صنع ایزد نقش وجود بسته

چون تو ملک نهادی هرگز نیافریده

۶

جانا خبر نداری کاین خسته فراقت

دل رایگان بداده غم را به جان خریده

۷

تا دیده دید رویت سیلاب شوق رانده

تا دل گزید مهرت از جان طمع بریده

۸

تا چشم نیم مستت بر من کمین گشاده

پشتم ز بار هجران چون ابرویت خمیده

۹

ای نور دیده، دیده گرد جهان دویده

تا در جهان خوبی یاری چو تو گزیده

تصاویر و صوت

دیوان کامل جهان ملک خاتون - جهان ملک خاتون - تصویر ۴۶۳

نظرات