جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۱۲۶۶

۱

من ندارم بی رخت از زندگانی راحتی

وین سعادت کو که از وصلم نوازی ساعتی

۲

بر من مسکین نمی سوزد تو را دل تا به کی

دلبرا آخر جفا را نیز باشد غایتی

۳

گفته بودم ترک مهر روی مه رویان کنم

باز برکردم به دل سلطان عشقش رایتی

۴

خواستم تا دل برون آرم ز خیل او ولی

چون کنم چون کرد با او این دل من عادتی

۵

صورت یوسف که در سرّت حکایت می کنند

نازل اندر شام زلف تست وصفش آیتی

۶

می دمم بادی به روی تو ز اخلاص جهان

تا ز چشم بد نیاید بر جمالت آفتی

۷

باشدم محراب ابروی تو حاجتگاه دل

تا گشایم بر دعا دست و بخواهم حاجتی

تصاویر و صوت

دیوان کامل جهان ملک خاتون - جهان ملک خاتون - تصویر ۴۷۱

نظرات