جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۱۲۷

۱

مرا سریست که بی باده نیک سرمستست

مرا دلی که به زلفین دوست پابستست

۲

مرا به روی چو ماه تو اشتیاق تمام

به جان تو که چو ابروی دوست پیوستست

۳

خوشا دلم که وطن کرد حلقه ی زلفت

ز گفتگوی بلای زمانه وراستست

۴

دلم ببرد بگفتم که باز پس ده دل

بگفت در سرشست دو زلف پابستست

۵

چو در چمن گذر آرد قد چو شمشادت

به پیش قامت سرو تو نارون پستست

۶

چو حلقه بر در او سرزنش خورم دانم

جواب می دهدم کاو میا که در بستست

۷

اگرچه وعده به وصلش چو زلف می فکند

مرا به جای سر زلف باد در دستست

تصاویر و صوت

نظرات