
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۲۷۴
۱
دلا در عشق بازی نیک مردی
چرا از غم چنین با آه و دردی
۲
مگر هجران تو را از پا درآورد
که با چشم پر آب و روی زردی
۳
نه شرطی کرده بودی با من ای دل
که گرد کوی مهرویان نگردی
۴
به قول خود وفا ننمودی آخر
چنینم زار و دشمن کام کردی
۵
به خاک ره نشستم زآتش دل
به هجران آب روی ما ببردی
۶
چو از وصلش نگشتم یک زمان شاد
چرا ما را به دست غم سپردی
۷
نگارینا جهان بی تو نخواهم
که هم دردی و هم درمان دردی
تصاویر و صوت

نظرات