
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۲۷۶
۱
یک شب به لطف از درما درنیامدی
چون سرو راستی تو ز در بر نیامدی
۲
گفتم به دیده کز رخ خوبش نظر بدوز
ای دیده عاقبت تو به دل درنیامدی
۳
ای سرو ناز من ز چه معنی به هیچ باب
یک شب مرا ز لطف به بر در نیامدی
۴
دوش انتظار وصل تو کردیم تا سحر
ما منتظر به وعده ی تو گر نیامدی
۵
عمری به انتظار تو ای نور دیده ام
رنجور عشق گشتم و بر سر نیامدی
۶
ای دل عجب که در شب دیجور عشق او
بر بوی مشک و غالیه و عنبر نیامدی
۷
ای دل جهان و جان همه کردیم عرض دوست
چندانکه سعی رفت تو درخور نیامدی
تصاویر و صوت

نظرات