
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۲۷۹
۱
دلا خود را به مه رویی چه بندی
مرا حیران و سرگردان پسندی
۲
چنین زار و نزارم در فراقش
بگو تا کی به عشقش کار بندی
۳
یقین تو بار نابی از در دوست
که همچون آهوی سر در کمندی
۴
صبا از ما بگو با آن ستمگر
نگویی در پی آزار چندی
۵
چرا مهر از من مسکین بریدی
چرا شاخ امید از بیخ کندی
۶
بگو من چند گریم در فراقت
به سان ابر تو چون گل بخندی
۷
جهانا تا به کی چون مرغ زیرک
به دام زلف دلبر پای بندی
تصاویر و صوت

نظرات