جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۱۲۸۵

۱

مگر با ما سر یاری نداری

بگو تا کی کشم این بردباری

۲

ز من دل بستدی کردی مرا خوار

چنین باشد نگارا شرط یاری

۳

عزیز من عزیزم داشت دایم

تحمّل چون کنم زین بیش خواری

۴

دلم بردی و کردی قصد جانم

نباشد این طریق دوستداری

۵

چو سلطانان که در صحرا بتازند

فرس را در پی شیر شکاری

۶

بیفکندی و بر فتراک بستی

دلم را و مرا کشتی به زاری

۷

به آب دیده پروردم گلی را

که کرد اندر جهان این بردباری

۸

کنون زان گل نصیبم نیست جز خار

نگویی آخر ای دل در چه کاری

تصاویر و صوت

دیوان کامل جهان ملک خاتون - جهان ملک خاتون - تصویر ۴۷۷

نظرات