جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۱۲۹۳

۱

دلم ببردی و دانم که قصد جان داری

سر بریدن پیوند دوستان داری

۲

نه شرط صحبت و آیین دوستان دانی

نه رسم و عادت یاران مهربان داری

۳

به خاطرت نگذشت ای طبیب مشتاقان

که خسته ای چو من زار ناتوان داری

۴

تو را کجا ز من مستمند یاد آید

که صد هزار چو من بنده در جهان داری

۵

چرا تو با همه دلجویی و سبک رویی

همیشه با من دلخسته سرگران داری

۶

به لب رسید مرا جان ز هجر او ای دل

تو تا به چند غم عشق را نهان داری

۷

جهان به عید وصالت امیدها دارد

مباش غافل از اندیشه جهانداری

تصاویر و صوت

دیوان کامل جهان ملک خاتون - جهان ملک خاتون - تصویر ۴۸۰

نظرات