
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۳۰
۱
جز خیال رخ تو در دل ما ننشستست
مهر از آن روی چو ماه تو دلم بگسستست
۲
سرگذشتیست مرا دوش که ای سرو سهی
جز خیال تو کسی بر سر ما نگذشتست
۳
بی وفایی مکن ای دوست که هرگز چون تو
در جهان هیچ کسی عهد و وفا نشکستست
۴
در هوای سر کوی تو دل مسکینم
شاه بازیست مقید که پرش بربستست
۵
در چمن گرچه به دسته گل رنگین بندند
در سر چشمه ی جان سرو قدش بررستست
۶
بیش از این تیغ ستم هیچ مزن بر جانم
که دل خسته ام از تیر جفایت خستست
۷
ناوک غمزه دگر بر دل رنجور مزن
که چو ابروت فغانم به فلک پیوستست
نظرات