جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۱۳۱

۱

آن سروناز بین که چه خوش راست قامتست

چون بگذرد به باغ ز قدّش قیامتست

۲

هرکس که صبحدم نظری کرد بر قدش

تحقیق شد که عاقبتش بر سلامتست

۳

چون بگذری به ناز به بستان سرای دل

سرو از میان جان به چمن در قیامتست

۴

عمریست تا که این دل مسکین مستمند

از شدّت فراق تو اندر ملامتست

۵

بردی تو از برم دل و دادی به دست هجر

مسکین دلم ز غصّه ی تو در ندامتست

۶

مرغ دلم مقید زلف تو شد ز جان

نیکش نگاه دار کنون چون بدامتست

۷

پیوسته دل به صبح رخ تو چو ابرویت

در بند طرّه ی سر زلف چو دامتست

۸

ای ماه مهربان که به بام ایستاده ای

خورشید خاوری ز دل و جان غلامتست

۹

با کس وفا نکرد جهان خوش برآ، دمی

خوش بگذران تو عمر، جهان چون به کامتست

تصاویر و صوت

نظرات