
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۳۱۴
۱
سهی سروا چرا با ما نسازی
به خون ما بگو تا چند بازی
۲
نیاز عاشقان بشنو خدا را
که بازی نیست کار عشق بازی
۳
بنازم پیش قدّت ای دلارام
اگرچه از چو من صد بی نیازی
۴
تو را زیبد به باغ ای سرو آزاد
اگر دعوی کنی در سرفرازی
۵
تو اندر بوته هجران به زاری
بگو قلب مرا تا کی گدازی
۶
هوای کوی عشقت بس بلندست
ز گنجشکی نیاید شاهبازی
۷
شدم بیچاره در هجران چه باشد
به وصل ار چاره کارم بسازی
۸
طبیب ما ز لطف بی دریغت
چرا درد مرا درمان نسازی
۹
به محراب دو ابرویت که داریم
ز دیده جامهٔ جان را نمازی
۱۰
حقیقت شد جهان را درد عشقت
نه چون بلبل به گل عشق مجازی
تصاویر و صوت

نظرات