جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۱۳۱۹

۱

دلا تو با من مسکین چرا نمی سازی

مگر به خون من مستمند می نازی

۲

ایا نسیم صبا گر به دوست برگذری

سلام من برسانی که محرم رازی

۳

بگو چه کم شود ای ماه مهربان نفسی

اگر تو با من آشفته حال در سازی

۴

تو آفتابی و من ذرّه ای ز خاک درت

چه باشد ار به سر خاک سایه اندازی

۵

من از کجا و هوای وصال تو ز کجا

که من کبوتر پر بسته ام تو شهبازی

۶

به سرو گوی که پیش قدش ز پا بنشین

تو پیش قامت او می کنی سرافرازی

۷

به گل بگو که چه بی شرم و شوخ چشمی تو

که در برابر رویش به حسن می نازی

۸

منم که دامن وصلت ز چنگ نگذارم

گرم چو دف بزنی ور چو چنگ بنوازی

۹

نهان کنم غم عشقت ولی چه سود که کرد

میان خلق جهان آب دیده غمّازی

۱۰

تو پادشاه جهانی ز دست رفت جهان

روا بود که به حال جهان نپردازی؟

تصاویر و صوت

دیوان کامل جهان ملک خاتون - جهان ملک خاتون - تصویر ۴۸۸

نظرات